عدموجود تلویزیونهای خصوصی که میتواند رقیب سرسختی باشند و همچنین وجود هزاران شبکه بیدر و پیکر ماهوارهای که هرکدام با هدفگذاری خاصی تاسیس شده، حداقل در این دوره کار را برای اهالی رسانه ملی دشوار کردهاست. مخاطب به راحتی و با گرفتن کنترل در دست میتواند به هزاران کانال خوش آب و رنگ دسترسی پیدا کرده و خود را سرگرم کند. البته با توجه به همه این دشواریها تلویزیونیها هم بیکار ننشستهاند و تمام تلاش خود را برای ساختن برنامههایی که بتواند مخاطب را جذب کند بهکار گرفتهاند؛ شیوههای درست و غلط به کنار. این شبها شبکه سه سیما سریالی با نام «پروانه» را روانه آنتن میکند که از قضا توانسته مخاطب خوبی دست و پا کند و مشتریان ثابتی داشته باشد. این سریال به کارگردانی جلیل سامان ساخته شده که پیش از این نیز «ارمغان تاریکی» را کارگردانی کرده بود. البته وقتی به کارنامه این کارگردان نگاهی میاندازید، ساخت مستند «حدیث سرو» هم دیده میشود. این مجموعه مستند درباره افراد مهم و تأثیرگذار تاریخ معاصر در حوزه مذهب بود که اتفاقا بهرغم غیرنمایشی بودن مخاطبان خاص خود را داشت. اما آنچه در این میان قابل تاملتر است، فضای مشابهی است که میان دو سریال ارمغان تاریکی و پروانه به چشم میخورد؛ داستانی در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی وبا پسزمینه اوضاع و احوال سیاسی آن روزها. در آثار سامان همهچیز در خدمت قصه است. در ادامه گفتوگو با سامان را میخوانید.
- سوژههایی که شما در ارمغان تاریکی و پروانه مورد نظر داشتید و آنها را ساختید، سوژههایی هستند که از حال وهوای مشترکی برخوردارند؛ این موضوع مورد علاقهتان است یا دغدغه شما برای روایت تاریخی است؟
همه این موارد هست. البته نخستین نکته برای من قصه است. یک قصه باید جذاب باشد. یک قصه جذاب باید وجوه دراماتیک جذاب و قوی داشته باشد. وجوه دراماتیک این است که باید لحظات سختی داشته باشد. در واقع آن دوران نیز دوران سختی بوده است؛ دورانی که آدمها به شکل مخفیانه زندگی میکردند و دنبال آرمانگرایی بودند. آدمهای قدرتمند و مردی بودند که عاشق بودند. نمونههای امروزی و آدمهای آرمانگرای امروزی را کمتر میشناسم و دلیلش هم این است که من به این سمت میروم.
- یعنی شما تمام جذابیتهایی که به آن اشاره کردید مانند اسلحه، گروه تشکیلاتی، تعقیب و گریز و. . . همه را در خدمت قصه قرار میدهید؟
بله. البته قصهای که ارزش پرداختن داشته باشد؛یعنی بخشی از مخاطب امروز را پاسخ بدهد. مثلا مورد تعقیب ایدئولوژی و تعقیب تفکر آدمها چیزی نیست که فقط در آن مقطع زمانی شاهدش باشیم اما پرداختن به آن عبرت خوبی برای آدمهای امروز است.
- پس بهطور غیرمستقیم تلنگری هم به جامعه امروز میزنید؟
بله. بهشدت. مثلا وقتی من یک روحانی به نام شیخحسن را ترسیم میکنم، بیننده امروزی وقتی او را میبیند، میگوید همین است. روحانی واقعی این است. شما در سریال روحانیای را میبینید که کارهایش را خودش انجام میدهد و بهشدت مردمی است.
- چه نسبتی میان حرفهای سریال شما و مسئلههای امروز وجود دارد؟
سریالهای تاریخی از جهت عبرتآموزی با روزگار خودشان ارتباط برقرار میکنند. در سریال ما هم اتفاقهای زیادی وجود دارد که میتواند ما بازاهای امروزی داشتهباشد. خطاها و افت و خیزهای آدمها در بسترهایی که در آن زندگی میکنند میتوانند برای امروز مفید باشند. سریال پراز حرفهای امروز است. از این حرفها در سریال بسیار زیاد است و اگر دقت کنید، بیش از این مواردی است که در ذهن شما میآید. اصلا من پروانه را به این دلیل ساختم که به امروز میپردازد.
- شاید موارد مدنظر شما چون در بستر تاریخی قرار گرفته خیلی مورد توجه قرار نگیرد؟
مورد توجه قرار نگیرد، مهم نیست چون اگر زیاد مورد توجه قرار بگیرد اجازه نمیدهند که پخش شود.
- فکر میکنید اصلا چقدر این سریال و حرفهایش دیده میشود و اساسا جامعه هدف شما اعم از مخاطبان معمولی یا مسئولان فرهنگی میتوانند با سریال ارتباط برقرار کنند؟
مردم بلافاصله در ذهن خود مقایسه میکنند. آن حرفی که از دهان شخصیت سریال بیرون میآید چقدر شبیه فلان مسئول است یا این مدیر چقدر به این شخصیت شباهت دارد. مردم مقایسه خود را میکنند حال اگر مسئولی میخواهد سر خود را مانند کبک زیر برف کند و متوجه نشود، خودش مقصر است اما شک نکنید که سریال اثرگذاری خود را داشته است.
- پس تا به حال مخاطبان پیام سریال را دریافت کردهاند؟
آن تعداد از مردم که مشتری تلویزیون هستند و اوقات فراغت خود را با تلویزیون میگذرانند. فکر میکنم که پروانه را هم میبینند و بهنظر میآید که دیده شده است. البته عدهای هم هستند که از کانالهای آن ور آبی کنده شدهاند و پروانه را میبینند و فکر میکنم که پروانه از لحاظ میزان مخاطب حتی از ارمغانتاریکی جلوتر است.
- تأکید خود شما روی کدام بستر در روایت پروانه است؛ عاشقانه، سیاسی یا تاریخی؟
بستر انسانی. وقتی هر موضوعی را از نگاه انسانی ببینید، مقبول میشود. حتی من سعی کردهام به سیاست نیز از نگاه انسانی بنگرم، به عشق از نگاه انسانی بنگرم و تفاوتش هم بهنظرم با سریال ارمغان تاریکی در عشق بود. در پروانه موضوع عشق و خرد است. مثلا شخصیت امیر خردمندتر از شخصیت مجید است. اصلا از اول خردمند است ولی مجید از اول عاشق است. مجید از عشق به خرد میرسد اما امیر از خرد به عشق میرسد.
- سریالهایی که این روزها ساخته میشوند، بیشتر فضایی آپارتمانی دارند و به قول معروف خیلی تولید پیچیدهای ندارند. چطور شد که شما با توجه به این شرایط بهدنبال ساخت سریالی با این حجم تولید رفتید آن هم در شرایطی که شما از معدود افرادی هستید که طرح سریالتان را به تلویزیون میبرید و میگویید میخواهم این سریال را بسازم؟
بعضی از آدمها به این دلیل فیلم میسازند که میخواهند فیلم بسازند. بعضیها به این دلیل فیلم میسازند که میخواهند حرفی برای گفتن داشته باشندچون فکر میکنند فیلمساز قبل از اینکه فیلمساز باشد باید صاحب تفکر و آرمان باشد. وقتی که صاحب تفکر و آرمان باشی، پای همهچیز آن میایستی.
- پس شما در سریال پروانه بهدنبال عقاید و آرمانهای خود هستید؟
قطعا همینطور است. اگر این جور نبود که جانمان را مایه نمیگذاشتیم.
- این سریال ادامه دارد؛ یعنی امکان دارد که شما پس از سریال پروانه به فکر ساخت سریالی مشابه بیفتید؟
نمیدانم. من یک سهگانه در ذهنم داشتم که دوقسمت آن انجام شد و قسمت سوم هنوز مانده است.
- قسمت سوم از همین دست است؟
نه. باید قصه را تا آخر ببینید؛ حدس خواهیدزد که بخش سوم درباره چه چیزی است.
- بازخورد مخاطبان چطور بوده؟
خیلی خوب است. حتی در وبلاگم نظرات تحلیلی میگذارند. همین که ذهنشان را به چالش کشیده است برایم خیلی ارزشمند است و به آن فکر میکنند. دنبال همین بودم.
- بازی بازیگران برایتان راضیکننده بود؟
اغلب. البته من مدتی است که چیزی راضیام نمیکند. من به بازیگرانم میگفتم که قابلقبول هستند. اغلب قابلقبول هستند و خیلی از آنها هم درخشیدهاند.